سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























کانون مطالعاتی خانه توانگری

قبلا دیدیم که چگونه آنیما و آنیموس به جنس مخالف منتقل می شوند، احساسات و تمایلات جنسی زمانی که فردی تصاویر منتقل شده را برای ما حمل می کنند، بیدار می شوند و جاذبه جنسی که هنگام انتقال آنیما و آنیموس حس می شود سبب ایجاد وابستگی شدید روانی به فردی که فرافکنی نسبت به وی صورت گرفته می شود.

این پدیده غالبا روابط دراز مدت نظیر ازدواج را آشفته می کند. این فرافکنی آنیما و آنیموس تنها بر روی فردی ماندگار است که موجودیت طبیعی اش تحت فشار و کشش زندگی روزمره آشکار می شود.

این مکاشفه، مخاطره و کنجکاوی است که معمولا رابطه اولیه فیمابین دو جنس مخالف را زنده نگه می دارد ولی به محض از بین رفتن این اشتیاق ها زندگی جنسی بین زن و مرد عادی و روزمره می شود و ممکن است این اشتیاق به سوی افراد دیگری کشیده شود.

آدلف گوگن بال-کرگ میگوید: ازدواج به جای نجات و رستگاری به عنوان سعادت درک شده است تلقی ازدواج بر جسب سعادت بدین معنی است که ما با این فکر ازدواج می کنیم که ما را به سوی خوشی، رضایت و احساس آرامش و کمال رهسپار می کند، حال انکه تلقی ازدواج بر حسب نجات و رستگاری بدین معنی است که ما به ازدواج همچون راهی عملی برای فردیت و خود شناسی می نگریمو در ازدواج دو فرد با حوزه نا خود آگاه یکدیگر مواجه می شوند از این رو این فرصت را به هر دو می دهد که از کیفیت یا عادات فردی که تنها در تجربه زندگی مشترک روزمره شریکشان عینیت می یابد آگاه شوند.

چنین رابطه ای فضای خوبی فراهم می آورد تا در آن فردیت شخص امکان بروز پیدا کند حال اگر ازدواج را تنها زمانی که به ما اجساس سعادت می بخشد ارج نهیم شکیبایی درونی لازم برای کنار آمدن با تجربیات دردناک را نخواهیم داشت ولی اگر یاد بگیریم که برای ازدواج به علیت فرصت های نجات بخش و رستگاری که به ما میدهد- یعنی فردیت- و نیز به علت سایر نعمت هایش ارزش قائل باشیم رابطه ازدواج ما بر پایه های استوارتری قرار خواهد گرفت.

جلب شدن به سوی هوس های ناشی از فرافکنی های آنیما و آنیموس،بدون توجه هوشیارانه به معنای درونیشان می تواند مخرب باشد. در هر حال به علت سرشت پیش بینی کننده هوس ها، اغلب بهتر است به جای دور کردن آنها برای درکشان تلاش کنیم، هوس ها بنا به دلایل خودشان به سادگی و بدون دعوت در ذهن ما رسوخ می کنند  بر خورد ما با آنها یک مسأله اخلاقی است.

اگر افکار عاشقانه ما توسط آنیما و آنیموس به سوی افراد دیگری کشیده شود اولین چیزی که باید مورد بررسی قرار گیرد کیفیت ایجاد رابطه است برخورد آنیما با مردانی که برای مثال برای ایجاد رابطه با زن غیر فعال اند می تواند به گونه ای باشد که با خلق انواع هوس ها آن هوس ها را به ذهن مرد القا کند در واقع آنها در این حالت عدم هوشیاری و بی لیاقتی مرد را در حوزه روابط شخصی و عشقی می شناسد و تصمیم بر پر کردن خلا ایجاد شده می گیرد. یا ممکن است مرد یا زن با فرد نامناسبی ازدواج کرده باشد و نمی داند و یا تمایل ندارد با این امر روبرو شود که این نیز فرصتی است برای ظهور آنیما و آنیموس و فرافکنی این اشکال درونی برای جلب توجه و وادار کردن ما به بررسی صادقانه رابطه اولیه خود در چنین حالتی باید برای کنار گذاشتن فرافکنی تلاش کرد یعنی باید درک کنیم که جاذبه و فریبندگی که نسبت به فرد دیگری احساس می کنیم از رضایت روانی فرافکنی شده در درون ما نشأت می گیرد.

حذف فرافکنی به مفهوم این نیست که دیگر رخ نخواهد داد بلکه به این معناست که هنگام رخ دادن، آنها را به سان تصاویری در درون خود درک کنیم و در نهایت رابطه حیاتی را با ناخود آگاه خود شروع کنیم.

نمونه ویژه فرافکنی آنیما در روانشناسی مرد از مشکل آنیمای مضاعف ناشی می شود بدین معنی که اولین تصویر آنیما مرد زا به سوی همسر، خانواده و خانه می کشاند (تصویر درونی) و دومین تصویر او را به دنیای تجربیات یا تصاویر احساسی خارج از الگوی همسر- بچه، خانه می کشاند (تصویر بیرونی). بسیاری از مردان ابتدا تصویر آنیمای اولی را عمل می کنند و با رضایت به زندگی خانوادگی می پردازند ولی بعد ها خود آگاهی آنها توسط ثانویه آنیما به هم می خورد زیرا تأثیر آنیما همیشه مختل کردن خود آگاهی مرد نسبت به زندگی بهتر است. گویا تصاویر ثانویه برای هوشیار کردن مرد برای رشد آتی و درونی یا برای کشاندن او به سوی تجربیات بیشتر زندگی است.

مردی که در چنگ آنیما گرفتار می شودو به واسطه آن به سوی زن دیگری کشیده می شود. رابطه اولیه خود را در نظر می گیرد بسیاری از مردان از روی صداقت از برقراری این رابطه سر باز می زنند اما برخی اما برخی از مردان چنین روابطی را در خفا بر قرار می کنند. حال اگر از ازدواج مکرر یا دراز مدت باشد قطعا همسر به طور نا خودآگاه تحت تأثیر قرار می گیرد منتهی از درک علت این اختلال در زندگی مشترکش عاجز است و چون حقایق برایش روشن نیست نمی داند با آن چه کند.

وقتی در زندگی رازی را پنهان می کنیم مقداری انرژی روانی از دست می دهیم به علاوه وقتی مرد در زندگی به زن خود صدمه می زند در واقع به روح خود صدمه زده زیرا آنیما را منتقل کرده است. ما نمی توانیم با هزینه کردن از دیگری بدون آسیب دیدن روح خودمان در این راه شاد و راضی شویم به عبارت دیگر تلاش برای رسیدن به شادی به هزینه دیگری کارهای بدی را در ما ایجاد می کند و این کار باعث مکافات درونی می شود.

روابط انسانی خواستار شرایط اخلاقی و معنوی است و برای تداوم موفقیت آمیز آن نیازمند یگانگی و جوانمردی است. حال اگر در دراز مدت مردی در مسائل عشقی و روابط بی وفایی پیشه کند الهه درون (آفرودیته) با کینه جویی علیه اش بر می خیزد و به گونه ای که عدالت زنانه نامیده می شود تقاضای مکافات می کند.

ماری لوئیز فون فرانتر عدالت را مردانه و زنانه تعریف می کند و عدالت مردانه را غیر شخصی و واقعی می داند (قانون رسمی و سیستم مجازات مورد استفاده در جامعه) در حالی که عالت زنانه، عدالت طبیعی است یعنی شخصی و متناسب با شرایط خاص.

در روابط انسانی عدالت زنانه حاکم است و همین طور در روابط ما با ناخود آگاه و طبیعت. اگر با جسم خود بد رفتاری کنیم بهایی متناسب با آن می پردازیم چنانچه طبیعت را آلوده کنیم طبیعت نیز مجازاتی را برای ما تعیین می کند اگر نا خود آگاه را نادیده بگیریم یا آنرا تحقیر کنیم عدالت که او را رنجانیده ایم با تمام قوای درونی اش از درون ما سر بر می آورد و ما آنچه را که شایسته اش هستیم را دریافت می کنیم.

اما اگر آنیموس یک زن به عنوان یک تصویر مضاعف مطرح گردد یک مرد می تواند بخشی از آنیموس برای زن حمل کند و مرد دیگری بخش دیگر آنرا. چ.ن این تصاویر انتقالی هستند زن خود را بین دو مرد تقسیم شده می یابد زیرا بخش های مختلف خود را در رابطه با هر یک از مردان تجربه می کند و صرف نظر کردن از یکی از آنها بسیار مشکل می باشد. به هر حال مشکل او زمانی حل خواهد شد که بتواند با آگاهی فرافکنی را از رده خارج کند.

ایجاد رابطه با مردان مختلف برای زن جوانی که اولین تجربه شخصی خود را کسب می کند کاملا طبیعی است در برخی موارد و هنگامی که یک زن در سنسن خیلی پایین ازدواج می کند نیاز به چنین تجربیاتی ارضا نشده باقی می ماند و اگر این هوس های عاشقانه به صورت صحیح برآورده نشود به علاوه این امر با عدم بلوغ فکری او نیز همراه باشد بعد ها ممکن است نقش های تجربه نشده زندگی وارد خود آگاهی شده و زندگی مشترک را ویران کند.

بسیاری از مردم تصور می کنند تک همسری برای زنان بسیار طبیعی تر است تا برای مردان، ممکن است این طور باشد اما این امر کلی است و گاهی اوقات این مردان هستند که نسبت به زنان دارای ظرفیت بیشتری برای ایجاد روابط شخصی هستند. خواه مرد باشیم یا زن هنگامی که آنیما و آنیموس افکار عاشقانه ما را آشفته می کند مهمترین چیزی که باید در نطر داشت اینست که نیروی عمده ای که در پشت آنها قرار دارد از نا خودآگاه در رابطه با خود آگاهی ناشی می شود. یگانگی شخصیت در تصورات نا خود آگاه به عنوان یک عشق بزرگ ارائه می شود. نیروهای مخالف درون ما به قدری از هم جدا هستند که فقط نیروی متحد کننده غرایز شهوانی است که می تواند آنها را کنار هم قرار دهد.

بر اساس تجربه می توان گفت که آنچه در امور جنسی آرزو می کنیم شکلی نمادین از نیاز های تکاملی ماست بدین مفهوم که هوس های شهوانی به گونه ای نمادین ما را به سوی مرحله ای از خود آگاهی کامل هدایت می کند. درک این مفهوم ما را قادر می سازد نسبت به آنها کمتر تحریک پذیر باشیم یعنی به جای اینکه در اختیار آنها قرار گرفته و به واسطه آنها دست به عمل بزنیم میزان هوشیاری ما توسط آنها وسعت می یابد.

رایج ترین نمونه برای نشان دادن اینکه چگونه اشتیاق های جنسی بیانگر چیزی است که برای تکامل ما ضروری محسوب می شود اشتیاق های شهوانی مرد نسبت به زن و برعکس است. در این حالت تصاویر ظاهر شده بیانگر نیمه گم شده هر یک از زن یا مرد است.

این هوس ها معمولا پیچیده اند. ما به سادگی نسبت به زن یا مردی اشتیاق نشان نمی دهیم بلکه هوس های ویژه ای نسبت به موضوع مورداشتیاقمان داریم. محدوده این هوس ها بیشمار است و کاملا طبیعی می نماید که افراد هوس های رنگانگ داشته باشند برای مثال هوس ملاقات و ارتباط با زنان بسیار جوان هوس شهواتی متداول مردانی است که پا به میانسالی می گذارند چنین هوسی اشتیاق به دو دستی چسبیدن زندگی و به تأخیر انداختن گذر عمر و در عمیق ترین سطح، عطش او برای تجدید خودآگاهی و زندگی جاودانگی است.

هوس هایی از این دست کاملا غیر شخصی اند و در درون ما مستقل از هر رابطه فردی یا تمایل به شخصی خاص عمل می کنند آنها نوعی تمایلات جنسی غیر فردی اند که ممکن است به عشق یا اجساس جنسی نسبت به شریک جنسی مرتبط گردد یا نگردد. مردان توانایی تفکیک زندگی جنسی از زندگی احساسی خود را دارند حال آنکه زنان چنین قابلیتی را ندارند از این رو نسبت به فرد خاصی که احساس نزدیکی بیشتری می کنند بسیار عاشقانه تر و فردی ترند.

آدلف گوگن بال-کرگ در کتابش می گوید: تمایلات جنسی با تمام تنوعی که دارند می تواند هوسی شخصی تلقی شود هوسی که نماد هایش آنقدر زنده و مؤثر است که حتی زندگی جنسی و روانی ما را تحت تأثیر قرار می دهد و بالاتر از همه در نمادهای فرآیند پرقدرت فردیت نیز وجود دارد که باید مورد شناسایی و تعامل قرار گیرد.

اکنون سؤالی که مطرح می شود اینست که با انرژی جنسی ناشی از هوس ها چه کنیم؟

اینکه زندگی جنسی کی، کجا و چگونه باید انجام شود همیشه یک مسأله اخلاقی و اجتماعی بغرنج بوده  و فرهنگ های مختلف روش های متفاوتی را در مقابل آن داشته اند. اما آنچه لازم است بدانیم اینست که امکانات و ابزارهای بیش از اندازه زندگی شهوانی، بدون توجه به ماجراهای عشقی، روابط شخصی و درک روانی مفهوم آن به حیات روانی صدمه می زند همان گونه که محدودیت بیش از اندازه به زندگی غریزی زیان می رساند. البته هر دو به یکدیگر اثر می گذارند یعنی فردی که زندگی غریزی اش صدمه دیده دیر یا زود دچار زوال زندگی روانی می شود و این صدمه به زندگی روانی دیر یا زود به فرسودگی زندگی غریزی او منجر می گردد..

مسائل جنسی و زندگی معنوی واقعیت های جدا از هم نیستند بلکه زندگی معنوی می تواند با ابزار فیزیکی تمایلات جنسی رشد خوبی داشته باشد از طرف دیگر فشارهای شهوانی و زندگی جنسی نیز می تواند از راه اتحاد غرایز حسمانی با رشد خود آگاهی معنوی ارتقا یابد.


نوشته شده در پنج شنبه 87/2/26ساعت 2:22 صبح توسط مرسا سید موسوی نظرات ( ) | |

Design By : Pichak